أمّ کجه (کحه)[38] انصاری[39]
اشاره
أمّ کجه (کحه)[38] انصاری[39]
در ذیل چند آیه قرآن از این بانو سخن به میان آمده است که پس از درگذشت یا شهادت همسرش، در مسجد «فضیخ» نزد پیامبر(صلی الله علیه وآله)آمد و از اینکه براساس سنتهای جاهلی (محرومیت زنان و پسران خُردسال از ارث) ارث قابل توجّه[40] همسرش به پسر عموهای[41] او تعلّق یافته و دخترانش از ارث محروم ماندهاند، گله کرد.[42] پیامبر(صلی الله علیه وآله)پاسخ ام کجّه را به نزول وحی واگذاشت. پس از چندی، آیات 7[43] و 11[44] و به گفته برخی 6[45] نساء/4 درباره سهم ورثه از ارث* نازل شد:«... فَاِن کُنَّ نِساءً فَوقَ اثنَتَینِ فَلَهُنَّ ثُلُثا ما تَرَکَ واِن کانَت واحِدَةً فَلَهَا النِّصفُ ... = چنانچه دخترانِ میّت دو تن یا بیشتر بودند [در صورتی که میّت، پسر نداشته باشد]، دو سوم و چنانچه یک تن بود، نیمی از ارث به آنان تعلق خواهد گرفت». در پی فرودآمدن این آیه، پیامبر(صلی الله علیه وآله)از پسرعموهای متوفّا خواست تا یک هشتم ارث را به أم کجّه و دو سوم آن را به دخترانش بازپس دهند.[46]
درباره نام همسر أمکجّه، چگونگی درگذشت و نیز وارثان او اختلاف فراوانی در منابع وجود دارد[47]، بهگونهای که نظر خاصی را نمیتوان برگزید.
منابع
منابع
اسدالغابة فی معرفة الصحابه؛ الاصابة فی تمییز الصحابه؛ البحر المحیط فی التفسیر؛ جامع البیان عن تأویل آی القرآن؛ الجامع لاحکام القرآن، قرطبی؛ الکشاف.
علیرضا جمشیدی نیا
امّ کلثوم بنت عُقبة بن ابی مُعَیط
اشاره
امّ کلثوم بنت عُقبة بن ابی مُعَیط
وی از بنیامیه، خواهر مادری عثمان و از اشرافزادگان قریش بود. پدرش در دشمنی با پیامبر سرسختی فراوانی از خود نشان داد و پس از اسارت در سال دوم هجری در جنگ بدر به فرمان پیامبر کشته شد.[48] مادرش أَروَی از نوادگان دختری عبدالمطلب بود که ابتدا به ازدواج عفان درآمد و عثمان از او به دنیا آمد و سپس همسر عقبه شد.[49]
امّکلثوم در مکه اسلام آورد و با پیامبر بیعت کرد[50]؛ اما بر اثر ممانعت خانوادهاش نتوانست به مدینه رود. پس از صلح حدیبیه در سال ششم هجری تصمیم گرفت به مدینه مهاجرت کند. خانواده او در حوالی مکه علفزاری داشتند و امّکلثوم هرگاه بدانجا میرفت، چند روز میماند و سپس به مکه باز میگشت. یکبار توشه کافی برای خود تهیه کرد و به آن علفزار رفت و چون مردی که تا علفزار او را همراهی کرده بود بازگشت، امّکلثوم راه مدینه را در پیش گرفت و چون با مسیر آشنا نبود مردی از خزاعه (همپیمانان پیامبر در صلح حدیبیّه) او را تا مدینه همراهی کرد. خانواده او پس از چند روز به جستوجوی او برآمدند و برادرانش ولید و عماره در جستوجوی او به مدینه آمدند و چون از حضور او در آنجا آگاه شدند از پیامبر خواستند او را به آنان تحویل دهد. امّکلثوم از پیامبر خواست که درخواست آنها را محقق نسازد، زیرا در غیر این صورت آنان او را شکنجه میدهند و او طاقت آن را ندارد.[51] پیامبر او را تحویل نداد و امّ کلثوم در مدینه ماند.[52] او را تنها زن قریشی دانستهاند که از خانواده نامسلمان خود گریخت و بدون همراهی هیچ یک از خویشانش به مدینه مهاجرت کرد.[53] در آنجا زید بن حارثه، زبیر بن عوام و عبدالرحمن بن عوف و عمرو بن العاص از او خواستگاری کردند و چون او با برادرش عثمان مشورت کرد عثمان از او خواست تا نظر پیامبر را جویا شود. آن حضرت زید را برگزید.[54] به روایت دیگری که غالب مفسران آن را ترجیح دادهاند، امکلثوم چون مایل بود به ازدواج پیامبر درآید خود را به پیامبر بخشید و آن حضرت او را به ازدواج زید بن حارثه (برده آزاد شده پیامبر) درآورد و برای او فرزندانی به نامهای زید و رقیه به دنیا آورد.[55] پس از شهادت زید در سال هشتم هجری[56] (یا مطلّقه شدن امّکلثوم)[57] او به همسری زبیر بن عوام درآمد. زبیر از او صاحب دختری به نام زینب شد؛ امّا چون زبیر بر زنان خود سخت میگرفت زندگی با او دوام نیافت و به طلاق امّکلثوم انجامید.[58] آنگاه چند تن از او خواستگاری کردند که پیامبر از میان آنان عبدالرحمن بن عوف را برای امّکلثوم برگزید.
امّکلثوم در زندگانی خود با عبدالرحمن صاحب فرزندانی به نامهای ابراهیم و حمید[59] و محمد و اسماعیل[60] و حمیدة و أمة الرحمن[61] شد. امّ کلثوم در دوره خلافت عمر بن خطاب به سبب هجرتش به مدینه، مشمول عطایای سالانه خلیفه قرار گرفت که میزان آن را متفاوت ذکر کردهاند.[62] عبدالرحمن در دوره پیامبر با عثمان عقد اخوت بسته بود[63]؛ اما ازدواج او با امّکلثوم (خواهر مادری عثمان) در گرایش عبدالرحمن به عثمان در شورای 6 نفره برای تعیین خلیفه سوم، نقش فراوانی داشت که امیرمؤمنان، امام علی(علیه السلام)به آن اشاره کرده است.[64] عبدالرحمن مردی ثروتمند بود و چون از دنیا رفت ارث فراوانی از او به امّکلثوم رسید.[65] او سپس به همسری عمرو عاص درآمد و یک ماه پس از آن درگذشت.[66] تاریخ مرگ او را دوره خلافت علی(علیه السلام)(35 ـ 40 هجری) ذکر کردهاند.[67] به نقل طبری چون عثمان، عمرو عاص را در سال 25 از ولایت مصر عزل کرد[68] امّکلثوم را طلاق داد.[69] با توجه به اینکه گزارشات دیگر سخن از همسری او با عبدالرحمن تا سال 31 هجری دارد گزارش طبری مورد تأمل است.
امّکلثوم از راویان حدیث است[70] و شیخ در رجال خود و ابن حبان در کتاب الثقات از او نام بردهاند.[71] یکی از روایات فضیلت سوره توحید از او منقول است.[72]
امّکلثوم در شأن نزول:
امّکلثوم در شأن نزول:
1. هنگامی که برادران امّکلثوم از پیامبر خواستند براساس پیمان حدیبیه (که مطابق یکی از بندهای آن اگر فردی در مکه مسلمان شده و به مدینه هجرت میکرد پیامبر(صلی الله علیه وآله)باید او را به قریش برمیگرداند) خواهر خود را به مکه باز گردانند، و او از ضعف و ناتوانی خود در برابر فشارها و شکنجههای کافران مکه سخن گفت آیه 10 ممتحنه/60 نازل شد و از پیامبر خواست که ایمان زنان مهاجر به مدینه را بیازماید و چنانچه آنان را مؤمن یافت از بازگرداندنشان به کافران چشم بپوشد[73]: «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اِذا جاءَکُمُ المُؤمِنـتُ مُهـجِرت فَامتَحِنوهُنَّ اللّهُ اَعلَمُ بِایمـنِهِنَّ فَاِن عَلِمتُموهُنَّ مُؤمِنـت فَلا تَرجِعوهُنَّ اِلَی الکُفّارِ ...» بنابر برخی روایات، پیامبر در پاسخ به برادران او فرمود: زنان مشمول قرارداد حدیبیّه نیستند.[74] درباره نحوه امتحان زنان مهاجر اقوال متعددی وجود دارد؛ به روایت ابن عباس آنان میبایست سوگند یاد کنند که بر اثر نفرت از شوهر، رغبت به سرزمین دیگر، دنیاطلبی، عشق به یکی از مردانِ ما (مسلمانان)، مهاجرت نکردهاند و صرفاً محبت خدا و رسولخدا انگیزه مهاجرت آنان بوده است.[75] به روایت دیگری از ابن عباس ذکر شهادتین برای امتحان آنها کافی بود. عایشه نقل میکند که همان تعهدهایی که پیامبر در بیعت خود از زنان مدینه گرفت برای آنان مطرح میکرد.[76]
2. امّ کلثوم پس از آنکه سکونتش در مدینه حتمی شد، خود را به پیامبر بخشید تا به ازدواج او درآید. پیامبر بخشش او را پذیرفت؛ امّا او را به ازدواج زید بن حارثه درآورد. امّ کلثوم که از این مسئله ناراحت شده بود گفت: خود را به او هبه کردم؛ امّا او مرا به ازدواج بردهاش درآورد، آنگاه آیه 36 احزاب/33 نازل شد: «و ما کان لمؤمن و لا مؤمنة اذا قضیالله و رسوله امراً أن یکون لهم الخیرة من امرهم ...» [77] امّ کلثوم وقتی متوجه شد که این امر خواست خدا و رسول خدا بوده و در این امر خیری نهفته است به این ازدواج راضی شد.
امّ کلثوم بنت عمرو
اشاره
امّ کلثوم بنت عمرو: از همسران عمر بن خطّاب
وی ملیکه نام داشت[78] و از قبیله خزاعه بود[79] که نزدیک مکه میزیستند. بیشتر منابع او را دختر جَرْوَل[80] و برخی عمرو بن جروَل معرفی کردهاند.[81] او ابتدا با عمر بن خطّاب (از بنیعدی) ازدواج کرد که حاصل آن، فرزندانی به نامهای عبیداللّه و زید بود.[82] امّکلثوم در دوره اسلامی بر کفر خود ماند، ازاینرو پس از صلح حدیبیّه[83] و با نزول آیه 10 ممتحنه/60 : «... و لا تُمسِکوا بِعِصَمِ الکَوافِرِ ...» که خداوند از مسلمانان خواست به همسری زنان کافر خود ادامه ندهند[84]، عمر وی را طلاق داد و به دستور پیامبر مهریه او از غنایم پرداخته شد.[85] او سپس با ابوالجهم (یکی دیگر از بنیعدی) ازدواج کرد و برای او نیز فرزندی به نام عبدالله به دنیا آورد.[86] احتمالاً امّکلثوم یک سال پس از جدایی از عمر و در فتح مکه اسلام آورد.[87] گزارش منابع رجالی نیز حاکی است که وی مدتی همسر وهب خزاعی بوده و ثمره این ازدواج فرزندی به نام حارثه است که در میان راویان نامش آمده است.[88]
فرزندان امّکلثوم از عمر*، هر دو به همراه سپاه معاویه در پیکار صفین شرکت کردند و کشته شدند.[89] فرزند او از ابوالجهم نیز در فتوحات (نبرد اجنادین) کشته شد.[90] البته اگر این گزارش درست باشد، جریان مشهور ازدواجش با ابوالجهم پس از جدایی از عمر، مورد تردید قرار میگیرد، زیرا این ازدواج پس از سال هفتم روی داده و طبیعی است که فرزندشان نمیتوانسته در سال سیزدهم در نبرد اجنادین شرکت کند.
از فرجام او اطلاعی در دست نیست.
امّالمؤمنین
امّالمؤمنین => همسران محمد(صلی الله علیه وآله)
امّ مهزول بنت مرثد
اشاره
امّ مهزول بنت مرثد: از تیره بنیجمح[91]
وی زنی زیبا و از فاحشگان پرچمدار مکّه[92] و یکی از مشهورترین آنان بود.[93] ( => اصحاب رایات) او نخست کنیز سائب بن ابی سائب مخزومی[94] بود و از راه فاحشگی برای ارباب خود درآمد کسب میکرد. از اینکه بعضی از مسلمانان قصد ازدواج با او را داشتهاند[95] بر میآید که وی سرانجام آزاد شده است.
به گفته برخی مفسران[96] امّ مهزول برای ازدواج شرط میکرد که هزینه زندگی شوهر خود را از درآمد روسپیگری بپردازد، بدان شرط که شوهر به او اجازه زناکاری* بدهد. یکی از مسلمانان که در فقر و بیکسی میزیست از پیامبر(صلی الله علیه وآله)اجازه خواست تا با امّ مهزول ازدواج کند و از دارایی او بهرهمند گشته و پس از بینیازی رهایش کند. به نقلی[97] در پاسخ این درخواست آیه 3 نور/24 نازل شد و مسلمانان را از ازدواج با زنان بدکاره و مشرک باز داشت: «الزّانی لا یَنکِحُ اِلاّ زانِیَةً اَو مُشرِکَةً والزّانِیَةُ لا یَنکِحُها اِلاّ زان اَو مُشرِکٌ وحُرِّمَ ذلِکَ عَلَی المُؤمِنین» از فرجام وی اطلاعی در دست نیست.